رویکرد شمایلشناسی اروین پانوفسکی در تحلیل آثار هنری
با بررسی نمونهای از “شام آخر” اثر لئوناردو داوینچی
مقدمه
تحلیل آثار هنری تنها به مشاهدهی فرم و رنگ محدود نمیشود؛ بلکه لایههای پنهانی از معنا، باور، ایدئولوژی و ساختار اجتماعی را نیز در خود دارد. اروین پانوفسکی، یکی از مهمترین نظریهپردازان تاریخ هنر در قرن بیستم، با معرفی روش شمایلشناسی (Iconology)، امکان بررسی چندلایهای آثار هنری را فراهم کرد. این مقاله به بررسی رویکرد پانوفسکی و کاربرد آن در تحلیل تابلوی معروف «شام آخر» لئوناردو داوینچی میپردازد.
شمایلشناسی چیست؟ تمایز میان “شمایلنگاری” و “شمایلشناسی”
پانوفسکی میان دو مفهوم کلیدی تمایز قائل شد:
-
شمایلنگاری (Iconography): شناسایی و طبقهبندی عناصر دیداری و نمادین در اثر هنری با توجه به منابع تاریخی، اسطورهای و دینی.
-
شمایلشناسی (Iconology): تحلیل معانی عمیقتر و نظامهای فکری، باورها و ایدئولوژیهای نهفته در پس آن نمادها، با توجه به بستر فرهنگی و تاریخی اثر.
مدل سهسطحی پانوفسکی
پانوفسکی تحلیل آثار هنری را در سه سطح متوالی و همپوشان ارائه میدهد:
سطح تحلیل |
شرح نظری |
ابزار مورد نیاز |
---|---|---|
پیشنمادین (Pre-iconographical) |
درک بصری مستقیم از فرم، رنگ، ترکیببندی و حالات بدون تفسیر |
ادراک حسی، شناخت بصری |
شمایلنگارانه (Iconographical) |
شناسایی نمادها و ارجاع آنها به متون و زمینه تاریخی |
دانش تاریخی، اسطورهای، دینی |
شمایلشناختی (Iconological) |
تفسیر معنای عمیق و ساختار فکری نهفته در تصویر |
فلسفه، جامعهشناسی، تاریخ فرهنگ |
تحلیل اثر: «شام آخر» لئوناردو داوینچی
تابلوی «شام آخر» (The Last Supper) که در اواخر قرن پانزدهم کشیده شد، به روایت لحظهای حساس از زندگی مسیح میپردازد. این اثر نمونهای برجسته برای کاربرد مدل پانوفسکی است:
سطح |
تحلیل در «شام آخر» |
---|---|
1. پیشنمادین |
در یک اتاق مستطیلی، سیزده مرد پشت میزی طویل نشستهاند. مسیح در مرکز، در آرامش کامل، و اطرافیان با حرکات شدیدی واکنش نشان میدهند. نور از پنجرههای پشتی میتابد و بر صورت مسیح متمرکز است. |
2. شمایلنگارانه |
تصویر، صحنهی انجیل را بازنمایی میکند: شام آخر مسیح پیش از مصلوب شدن. عیسی مسیح در مرکز تصویر قرار دارد. نان و شراب نشانههایی از آیین عشای ربانیاند. یهودای خائن با کیسهای در دست، به عقب کشیده شده است. فیگورها نمایانگر دوازده حواریاند. |
3.شمایلشناختی |
اثر بازتابی از انسانگرایی رنسانس است. ترکیببندی مرکزی و هندسی، نشانهی باور به عقلانیت و نظم است. مسیح به عنوان نماد نجات و محور حقیقت الهی، مرکز بصری و معنایی تصویر است. این لحظه، نمایانگر تعارض بین خیانت و وفاداری، تقدیر و اختیار است. همچنین داوینچی با روانشناسی چهرهها، انسان را در مرکز درک و معنا قرار میدهد. |
نمودار فرآیند تحلیل پانوفسکی در «شام آخر»
[ پیشنمادین ]
↳ توصیف فرم، ترکیب، فیگورها، نور
↓
[ شمایلنگارانه ]
↳ شناسایی داستان انجیل، مسیح، حواریون، یهودا، نان و شراب
↓
[ شمایلشناختی ]
↳ تفسیر ایدئولوژی مسیحی، انسانگرایی، تعارضهای اخلاقی، ساختار فرهنگی رنسانس
مقایسه با رویکردهای نشانهشناسی
پانوفسکی بر بستر تاریخی و معنای فرهنگی تصویر تأکید دارد، اما بسیاری از تحلیلگران نشانهشناسی مانند بارت، سوسور، پیرس و کریستوا نیز به بررسی لایههای معنایی آثار هنری پرداختهاند. در نشانهشناسی مدرن:
-
بارت به اسطورهسازی فرهنگی از تصویر میپردازد.
-
پیرس نشانهها را به شمایلی، نمایهای و نمادین تقسیم میکند.
-
کریستوا مفهوم بینامتنیت را برای درک تأثیر متون دیگر بر معنا مطرح میکند.
-
لویاستروس ساختارهای اسطورهای را از طریق موتیفها تحلیل میکند.
اما پانوفسکی مسیر مشخصی از مشاهده به معنا را ترسیم میکند که ساختیافتهتر و تاریخیتر است.
شمایلشناسی پانوفسکی ابزاری قوی برای تحلیل نظاممند، تاریخی و فلسفی آثار هنری است. با عبور از ظاهر بصری و حرکت به سمت معناهای فرهنگی و ایدئولوژیک، این رویکرد به درک عمیقتری از هنر دست مییابد. نمونهی تحلیل «شام آخر» نشان میدهد که چگونه با تکیه بر این سه سطح میتوان اثری را از سطح تصویری به سطح تفسیری رساند و آن را در بستر فکری زمانهاش بازخوانی کرد.